می گویند هر وقت آب می نوشی بگو یا حسین(ع)،                          این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگوی یا اباالفضل(ع.)

ماه مبارک رمضان در چورس به همت پایگاه شهدای چورس و شورای اسلامی با معنویت وتنوع خاصی برگزار می شود.

جوانان ونوجوانان با شور وحال خاصی درنمازهای جماعت وکلاسهای قرآن حاضر و از فیوضات این ماه رحمت نهایت استفاده را می کنند.ودر پایان کلاسها برنامه پرسش و پاسخ قرآنی و احکام انجام و به نفرات برتربه قید قرعه جوایزی اهدامی شودو در کنار برنامه های مذهبی ،فعالیت های ورزشی در رشته های فوتبال و شنا جهت تامین قدرت جسمانی برای بالا بردن بعد روحانی در این ماه صورت می گیرد.باشد که بتوانیم توشه ای از این ماه مغفرت ورحمت و بخشش داشته باشیم.

فرشته ها برای آزادی انسانها از دستان شیطان و بخشش معاصی وبردن آنها به ملکوت مسابقه داده و منتظر ندای بنده های خدا هستند.

                                                اللهم لبیک. التماس دعا

به مدت بیست سال تا سال 1243هجری قمری که خوی به دست روسها سقوط کردعباس میرزا یا در خوی بود یا در چورس که به جبهه جنگ نزدیکتربود.عباس میرزا به اتفاق سلیمان خان به عزم سر کوبی جعفر قلی خان عازم ماکو بوددر چورس محمود خان را به حضور طلبید و دستورهایی به او داده شدوسوارو پیاده دنبلی ها به فرماندهی حیدر قلی خان برادر کوچکتر محمود خان به نیروی عباس میرزاپیوستندو عباس میرزا بعدهادر جریان آمدن فتحعلی شاه به خوی که برادرانش شاه را تحریک کرده بودندعباس میرزا با روسها ساخته و پرداخته کرده ،وقتی وارد خوی شددید ماجرا دروغ است. بعد عباس میرزا اردوی خود را از خوی حرکت داد و به محال چورس رفت و جریان کامل جنگ عباس میرزاو اردوگاه بودن چورس در آن دوران به طور کامل در کتاب تجربه الاحرار وتسلیه الابرارعبدالرزاق بیگ دنبلی بیان شده است و حتی عباس میرزا در آخرین مرحله جنگ به صورت نا امید به اردوگاهش چورس می رود...

 

شهادت هنر مردان بزرگ است.

شهید زینال زینال زاده در تاریخ 1348در روستای چورس از توابع شهرستان چایپاره در خانواده ای مومن بدنیا آمد.در خانواده و محل عارف صدایش می کردندمثل اینکه می دانستندکه به خیل عارفان خواهد پیوست.در کنار تحصیل علم به کار و فعالیت مشغول بودو بار سنگین مسوولیت خانواده را نیز بدوش می کشیدچون عروج پدر بسوی خدا را دیده بود و اشک حسرت خداحافظی ریخته بود.

بعد از بازگشت برادر بزرگتراز جبهه های حق علیه باطل مسوولیت خانواده را به وی سپردو مشتاقانه به خدمت مقدس سربازی رفت تا پاس بدارد خاک وطن و نقلاب را.

جوان مومن و متدین که عشق ولایت و امامت بر سینه داشت وتعصب خاصی که وی را از سایرین متمایز می ساخت.

سردار بزرگوارجبرائیل عارف نیا افتخار چورس که خدا حفظشان فرمایدخاک خورده و مرد روزهای سخت زمان جنگ که عمری در کنار رزمندگان در جبهه ها و شاهد شهادت چندین نفر از همرزمانشان بود درباره عارف عزیز چنین بیان می کند:

شهید عارف که همرزم و دوست صمیمی شهید جبرائیل صادق پور بودنسبت به ایشان تعصب خاصی داشت همیشه همراه و مددکار دوستش و بیشتر مواقع به علت جثه کوچک دوستش در حمل وسایل جنگی در پیاده روی هاو راهپیمایی ها به ایشان کمک می نمود.

سردار عارف نیا چگونگی شهادت ایشان را چنین تعریف می کند:با بی سیم در ارتباط بودیم و باهم بصورت رمزی صحبت می کردیم.از صحبتهایش فهمیدم که در کمین ضد انقلاب هستن ومهماتشان تمام شده است.

وقتی  آنجا رسیدیم تمامی رزمندگان شهید شده و برای همه اشان تیر خلاص زده بودند اما اثری از تیر خلاص در جسم مطهر عارف عزیز نبودبه علت هیکل قوی وتنومندایشان، ترسیده بودند نزدیکش بشوند.

تعریف هایی که سردار عزیز از تعصب شهید بززگوارمی کرد به یاد برادر بزرگ ایشان آقای جبرائیل که که در بیمارستان شهید مدنی خوی مشغول اند افتادم واقعا جا دارد از تمامی چورسیهایی که در شهرستانهای دیگرمشکل گشای همشهری هایشان هستند قدر دانی بشه.آقای زینال زاده سنگ صبور تمام چورسی ها و آشنایانی که کارشان به بیمارستان می افتد می باشد و نیست فردی از چورس که در صورت بر خورد با ایشان میهمان چایی در دفترش نباشدو هر کمکی که از دستشان بیاید مضایقه نمی کنند.

عارف دوست داشتنی بعد از رشادتها ودلاوری هاکه به گفته سردار عارف نیا تا آخرین فشنگ در مقابل ضد انقلاب ایستاد و کم نیاورد بالاخره در تاریخ 67/7/18در منطق زیوه اشنویه در در گیری با ضد انقلاب جام شهادت را نوشید و به دیدار خیل عارفان پیوست.

روحش شاد و یادش گرامی باد

در آخر از تمامی عزیزان و همرزمان شهیدان که خاطره ای دارندارسال تا به نامشان در وبلاگ درج شود باشد که شرمنده شهدا نباشیم.

      زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست.              (مقام معظم رهبری)

آب نماد و نشانه آبادانی است و ایشیق بلاغی نماد ماندگاری چورس باستان و تاریخی و گذشته های دور مردمانی است که همیشه با صدای شر شرو زلالی آن زنده و نفسشان بسته به جاری بودنش بوده و امروزه نیز زنده بودنشان به زنده بودن آن گره خورده است.

آنقدر در مورد طرح اقتصادی ایشیق بلاغی حرف و قلم زده ایم که آدم چندش اش می گیرد اما چه کنیم.تنها کاری که می توانیم همین است وبس.

عزیزان آدم با دیدن این گوهر گرانبهایی که خداوند منان برای ما به عطیه گذاشته عذاب وجدان می گیره والله قدرش را نمی دانیم..هروز صدها صدنفر از اقصا نقاط شهرستان وشهرهای همجوار حتی از سایر استانهای کشوربه ایشق بلاغی می آیندچنان شعف و شادمانی در وجودشان احساس می شودکه انگار در بهشت جاویدان مصداق تجری من تحت الانهارخالدین فیها قرار دارند.شورای اسلامی عزیز، می توان با ارائه سرویس به میهمانان بزرگوار در اطراف ایشیق بلاغی و اجرای طرح های تفریحی برای روستا از لحاظ اقتصادی کار هایی را به سر انجام  وبرای تعدادی منبع در آمدواشتغال چندین نفر ایجاد نمود.

به نظرم با یک لوله یک اینچی چنان کار بزرگی را می توان به ثمر نشاند که بازده آن برای آبادانی روستا سالهای سال ماندگار شود.با لوله کش آب به تپه بالای ایشیق بلاغی و کاشت چند درخت و ساخت چند الاچیق در فاز اول طرح چنان تفرجگاهی به پا می شود که همگان دست به دهان از زیباییشان می مانندو بنده این قول می دهم که یکسال نگذشته به تفریحگاه کشوری تبدیل بشود.شاید گذرتان به جلفا شده باشد که از هیچ چنان برای خودشان منبع در آمدی دست و پا نموده اندکه روزهای تعطیل جای سوزن انداختن نیست.

اعضای محترم شورای اسلامی بیاییدبا همفکری اهالی و بزرگان این کار را عملی فرماییداگر صلاح می دانیدو امکانش هست....تا ثواب این عمل برای این دنیا و آخرتتان بس باشدو دعای جوانانی که این طرح آنان را از بسیاری ناهنجاریها که امروزه دامنگیر شده بدرقه زندگییتان و عاقبت بخیریتان بوده باشدامید است که خدمت به خلق خداکه افضل ترین عبادتهاست سر لوحه زندگی مان قرار دهیم.

تاتوانی رفع غم از چهره غمناک کن     در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن

در کفش جام شهادت بر سرش شوق وصال         می نوازدگوش جانش را سرود نوش   نوش

سنگرش محراب و خاک سنگرش مهر   نماز          قبله اش صراط یزدان خون سرخ آب وضوش

شهید جبرائیل صادق پوردر سال 1348در یک خانواده مذهبی در چورس از توابع شهرستان چایپاره بدنیا آمدو در دامان  مادری مهربان و پدری مردم دارو خونگرم پرورش یافت.

همزمان تحصیل در مدرسه مدد کار پدر و مادر برای امرار و معاش وچرخاندن چرخ زندگی بود.

جبرائیل عزیزجوانی بود مودب و خوش اخلاق و سر آمدبچه های محله شان و بعداز پیروزی انقلاب در تمامی برنامه های مذهبی و انقلابی شرکت می کرد.پشتیبان انقلاب وامام(ره)بودو تمام رهنمودهای ایشان را سر لوحه زندگی خویش قرار می دادو چون خدمت نظام وظیفه را یک امر شرعی می دانست به همین خاطر قبل از همه در محل اعزام حضور یافته بود و در جبهه نیز همیشه به یاد خدا بود .

بالاخره در تاریخ 67/7/18در درگیری با ضد انقلاب در منطقه زیوه اشنویه به شهادت رسید.

                                    راهش پررهرو و یادش گرامی باد

حسن بیگ محمودی بعد از حمله به خوی و ارومی وقتی خبر آمدن امیر خان از قزوین به تبریز شایع شده بودخمن نامه ای که در اواسط صفحه 985هست به استانبول رسید.گزارش داده بود که گزارش آن حاکی است که 1400تن افراد خودچورس ،مراکان و نواحی بسیاری را غارت کرده و عده ای کثیری از قزلباشها را کشته یا اسیر کرده است.

یک شمشیر مرصع سلطان مراد برای او فرستاده شد.و ترکمانان قراقویونلوها در آذربایجان به عقیده منجم باشی صاحب دسته ای از ایل تاتار هستند که از قدیم الایام در ایران ساکن شده و بتدریج با اقوام دیگر ترک از قبیل غزان و طوایف دیگر در آمیختندو می بینیم در طول ترکمانان قراقویونلوها در آذرباجان به علت غارت آنان نشانگر آن است که چورس در این دوره دارای اوج و شکوفایی بوده و همزمان با دیگر شهرهای آذربایجان و همردیف با آنان بوده است.

برگرفته از تاریخ صحایف الاخبار نوشته منجم باشی صاحب

 رمضان ماه میهمانی خدا،ماه نزول رحمت الهی وبرکات آسمانی ،ماه آمرزش گناهان ،

ماه دوستی باخدا،ماه با خود بودن و خود شناسی،ماه رفع کدورتها از راه رسید.چورس مثل

سایر نقاط کشور چهره آسمانی به خود گرفت.نماز های جماعت و کلاسهای قرآن به همت

جوانان با شکوهی خاص در مساجد برگزار می گردد.باشد که بتوانیم از موهبت های الهی

که در این ماه هست ما نیزدر جهت آرایش و پیرایش اخلاق و رفتارمان حداکثر استفاده را

کرده باشیم و ماهی باشد که با توکل به مهربانی مهربانترین ،تمام صفات که ما را از رسیدن

به دوستی ها باز می دارد با آب توبه شستشو داده تا دوستی هایمان پایدارتروباشرکت در جلسات عاشقی با خدا، بیشتر با هم بودن و برای هم بودن را در این ماه راتمرین کنیم .

که افضل ترین عبادتهاست.

 
 

دکتر ولفرام گلایس آلمانی پژوهشگر قلعه بسطام(1978-1969)
 

طبق گفته کارشناسان اداره میراث فرهنگی ارومیه وآثارحجاری بر روی تخته سنگها و ظروف سفالین نقش دارکه در روی آنها بیشتر علامت مارپیچ و رود خانه که در نظرآنهانشانگرپارچ آب بوده و سنگ نوشته بسطام در سال 1910میلادی توسط یک کارمندسفارت آلمان در پل نه دهنه(دوقوزگوز)کسیان که به عنوان سنگ در ستونهای پل گذاشته شده بودندکتیبه روسای دوم پادشاه اوراتوردر سال 685 قبل از میلادپسر ارگیشتی دوم تعلق دارد و بمناسبت بنای پرستشگاهی برای خالدی ،خدای اورارتورهاکنده شده است و همزمان با آن در چورس اورارتورها زندگی می کردندو یکی از بخش هایا شهرهای قلعه بسطام به شمار می رفت شایان ذکر است اکثر این آثاردر تپه آنا قیزلی چورس یافت شده است و بطور یقین یکی از قدیمی ترین سکونت گاههای اهالی چورس بوده است.

وجه تمثیل آناقیزلی وجود مادر و دختری که بر روی تخته سنگی به صورت برجسته و تراشیده نقش بسته و در اثر ندانم کاری عده ای امروزه بکلی از بین رفته است.

هنوز حفاری و مطالعه علمی از تپه آناقیزلی بطور رسمی از سوی کارشناسان انجام نشده است.امید است با حفاری این تپه پرده از رازهای درونی آن برداشته شود. وجود تنور در تپه آناقیزلی به اعتقاد کارشناسان میراث فرهنگی به عنوان انبار آذوقه مواد غذایی استفاده می شده است.  

ای در غم جان خویشتن رفته فرو     بر خیزکه صف کشیده از همه سو

زنهارشهید عشق را مرده مگوی      رو شیوه  زندگی  بیآموز از   او

شهید حمید طاهری در سال 1345در خانواده ای مومن،پرهیزگار،معتقد، مذهبی و آبرومنددر چورس از توابع شهرستان چایپاره پا به عالم هستی گذاشت .دوران ابتدایی و راهنمایی خودرا در زادگاهش به پایان بردوبعد از آن به جهت کمک و دستگیری پدر شریف و محترم خود که مردی صمیمی و کشاورز و زنبور دار باصفا بودناچارا از تحصیلات دست کشیدو برای یاری و کمک خانواده به کار و کوشش مشغول شد.وی جوانی پاکدامن ، با حیا ، سر به زیر،مهربان،باصفا،بااخلاص و صمیمی بودقلبی پاک داشت و گل زیبای محل خودشان بودو همه او را دوست داشتندانسانی متواضع ،فروتن و متقی بود.

حمید عزیزامام خمینی(ره) را دوست داشت نام امام را بزرگ می داشتند و اسلام ،قرآن و انقلاب اسلامی را از جان و دل دوست داشت همیشه پیروراه و کلام امام بودو در تمامی برنامه های انقلاب و مجالس مذهبی فعالانه شرکت می جست.و درراه دفاع از میهن اسلامی ،شرافت و ناموس از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد.تا اینکه در سال 1365/3/25درمنطقه عملیاتی شرهانی به شرف والای شهادت نایل و در بهشت جاویدان آرام گرفت.

کاندیداهای شورای چورس در در انتخابات اخیر،در متینگهای تبلیغاتی خود ،چورس را دارای ظرفیت بالابرای آبادانی و پیشرفت می دانستند و شورای قبلی را در سهل انگاری به انجام این مهم  مورد انتقاد قرار می دادند.و با وجود ترکیب جدید شورا که نسبت به قبل 75%فرق کرده پس بایدبه طرح هایی که انجام نشده اهتمام تا در آینده نزدیک از طرف دیگران مورد هجمه انتقاد قرار نگیرند.و دغدغه فکری و کاریشان بیشتر بایدبه نظربنده که متعاقبا در ذیل آورده  و از دوستان و عاشقان چورس نیز نظر خواهی ،خواهد شد باشد.تا زمانی که از لحاظ اقتصادی و درآمدی کاری انجام نشودچورس از اینی که هست آبادتر نخواهد شدو شاید در بسیاری از آیتم ها از قبیل اجتماعی ،فرهنگی وهنجار هاپسرفت هم داشته باشد.پس عزیزان بیاییدکمر همت ببندیم و برای این مهم اتاق فکری داشته و از تمامی ظرفیتهای که بالقوه داریم برای در آمد زایی از روستای تاریخی و گردشگری که پتانسیل در آمدی در حد یک شهر را دارد استفاده کنیم.عزیزان ،در سفرها که به نقاط مختلف کشور می شودجاهایی مشاهده می شود که با کوچکترین طبیعتی که دارند چنان اقتصادی کار می کنند(همین آسیاب خرابه جلفا که از هر ماشین 3هزار پول می گیرند) که آدم افسوس می خوردکه خدایا ما باآن روستاکه اصلا قابل مقایسه نیست باچنین مناطقی .چرا اندر خم یک کوچه ایم چرا دنبال حاشیه و همدیگر را قبول نداریم.منتخبان جدید شورابیایید باهم باشیم و از با هم بودن لذت ببریم ووحدت،دوستی،و تعصب خاص چورسی نسبت به چورس راکه زبانزددوست و دشمن هست و دیگران بر آن حسرت می خورندهمیشه داشته باشیم.

به نظر نگارنده ،اساسی ترین مسایلی که شورای جدید در حل آن بیشتر باید در اولویت کاری خود قرار دهندوبه نظر برای چورس اورژانسی هست وباید از این طریق چورس را از کما خارج نمودبه تفصیل به شماره آورده می شود.

1-آسفالت کاری داخل روستا.طوری نباشد که مثل گذشته تقصر و قصوررابه گردن نهاد یا ارگانی انداخته بشه تا از انجام آن شانه خالی کرد.کارها ازاین مسایل گذشته بایدبا همکاری اهالی برای این مهم کاری کرد تا در مقابل میهمانان بیشتر از این شرمنده نباشیم. وبا انجام این، ادعای چورسی بودنمان را ثابت کنیم نا باحرف و سخنرانی.

2- ایجاد منطقه گردشگری، تفریحی ،فرهنگی  در بالای ایشیق بلاغی که چندین ساله که شنیده می شودکه همین روزهاکارش شروع می شودو پیمانکار ارومیه ای مجری این طرح بزرگه.بنظرم با گذشت چند سال این در حد حرف هست و باید از طرف شورا بیشتر روی این مساله جدیت نشان داده شود.اگر شورا و دهیاری مجری این طرح باشندخیلی عالی و منبع در آمدی برای دهیاری و دست دهیار برای هزینه ها باز خواهد بود.ضمنا برای پیشرفت و آبادانی چورس کارهای زیادی هست که بایدانجام بشه. اما برای شروع کار و موفقیت در سایر امور این دو طرح اساسی و حیاتی است .و به تبع انجام این دو، رسیدن به موفقیتهای بعدی؛در آبادانی روستا آسان خواهد بود.

در آخر از تمامی صاحبنظران و دوستداران چورس می خواهم از طریق فضای مجازی برای انجام این دو مهم اتاق فکری تشکیل بدهیم.تا در آبادانی چورس؛ ما هم شریک باشیم.

          خدایا چنان کن سرانجام کار   تو خشنود باشی و ما رستگار

 

ای غوطه ور به بحر جنون ای شهیدعشق       تا روزحشر،نام تو در یاد زنده است

شهید حسین ظاهری در روستای چورس ازتوابع شهرستان چایپاره دیده به جهان گشودو در دامان خانواده ای درد آشنا و متدین و کم در آمد پرورش یافت ،تحصیلات ابتدایی را به پایان برد و به کار کشاورزی که مدد کار پدرش بود مشغول شدو در راه کسب روزی حلال می کوشید و بدین جهت همیشه مورد علاق پدر بود وخانواده.

بعد از پیروزی انقلاب با کمی سن همیشه دوست داشت به انقلاب خدمتی کرده باشدبه امام (ره)عشق می ورزیدبا شروع جنگ تحمیلی به شدت در عذاب بود و نا آرام.

شور و شوق جبهه و دفاع از میهن اسلامی لحظه ای آرامش نمی گذاشت و به همین سبب قبل از برادر بزرگش به سربازی اعزام شد و مدت 18ماهدر نیروی هوایی خدمت نمودو  از آسمان نیلگون و پاک کشور دفاع کردو 4ماه آخر خود رادر کردستان سپری کردو با اعتقاد قوی نبرد می نمودشهید حسین عزیز همیشه اسرار داشت تا توان داریم بایدبا دشمن بجنگیم و آنها بایستی از ترس ما قدرت بیرون آمدن از لانه های خود را نداشته باشند.چون یک نفر از ما 100نفر از دشمن را حریف است.

تا اینکه بعداز مدتها نبرد و جنگ در تاریخ 23/11/63در منطقه سردشت با حماسه آفرینی به شرف شهادت نائل آمد.

روحش شاد و یادش گرامی باد

 قلعه کوچک چورس

در دامنه تپه قلعه بزرگ چورس آثار حجاری نقش صلیب بر روی تخته سنگی به چشم می خورد با توجه به فرم و نقش صلیب گویای سکونت ارامنه بعد از اورارتورها در روزگاران گذشته در این منطقه بوده است وضمنا تخته سنگی که به گفته اهالی دارای نقش گلدان و گل بوته بوده است امروزه در محل اصلیش جا بجا گردیده بطوریکه سطح منقوش سنگ دیده نمی شودو این دوره به تاریخ قرون وسطی مربوط می شود.

همچنانکه دکتر ولفرام کلایس آلمانی در حفاری های بسطام به قشر سوخته زغال و خاکستر اشاره کرده است از این قشرهای زغال و خاکستر در قلعه بزرگ چورس که بر اثر حفاری های غیر مجاز بیرون آمده به وفور دیده می شودو اینگونه آثار و بنا به سکونت ارامنه در این روستابر می گرددو اکثرارامنه اعتقاد دارندکه نیاکان و اجداد ما روزی در این روستا زندگی می کردنداز جمله دکتر نازلو کارشناس میراث فرهنگی که هم اکنون در آمریکا زندگی می کندو خصوصا ارامنه بعد از اورارتورهاتا دوره هخامنشیان بعد از پارسها و مادها مقام سوم را داشتندو با توجه به این شواهد چورس در روزگار ارامنه حضور فعال و چشمگیری داشته است.که بعدها به تدریج روستا را ترک کرده و جای خود را به اقوام مهاجر خصوصا از طسوج،علمدار،نازک وروستاهای ماکودر زمانهای مختلف به دلیل آبادانی و رونق این روستا راهی این روستا شده اند.

وجودقلعه ی قدیمی بزرگ چورس و با یک نگاه عمیق بر قلعه ای که بر روی تپه ای و استحکامات ارامنه بر روی آن ساخته شده پی می بریم که این کوهها طبیعی نبود ه و زمانی از آنها به عنوان استحکامات نیرومند در برابرهجوم دشمنان استفاده می شده است.

بر دیده سرد خواب،خنجر زد و رفت         در سینه روزگار اخگر زد و رفت

با هیات لاله ای  سبکبار  نشست        در قلب کبوتری که پر پر زد ورفت

شهید نوروزعلی در سال 1342در خانواده ای مومن ،متعهدومذهبی در چورس پا به جهان هستی گذاشت دوران تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان درزادگاهش ادامه داد و بعد از آن برای کمک به پدرش به کار کردن در امورپدر مشغول شد . وی جوانی پاکدامن و با اخلاص و صمیمی بود.در تمام برنامه های پایگاه و مسجدشرکت می کرد.عاشق خدا ،امام و انقلاب بوداودر محرومیت زاده و بزرگ شده بود و محرومان را دوست داشت.اخلاقی نیکوو دوست داشتنی مزین وجودش بود.

شهید عبدالهی مطیع اوامر حضرت امام و برای حفظ میهن اسلامی و شرف و حیثیت فداکاری میکرد.بالاخره در تاریخ 28/5/65درمنطقه کارون به شهادت رسید.

                                            روحش شاد و نامش جاوید باد    

نمی دانم چشمانم تر شده یا نگاهم خیسی شیشه های پنجره را بهانه کرده تا همه چیز را تار نشانم دهند

پیشانی که می چسبانم به شیشه ها، گرمای نفسم با سردی شیشه در هم می آمیزد

تنها یاد توست که قلبم را گرما می بخشد، می دانم که قلبم با هر ضربانش می خواهد این گرما را در تمام وجودم پخش کند

لبخند تلخی می نشیند روی لبهایم

چشم هایم را که می بندم

گونه هایم خیس می شوند

چشمانم را که باز می کنم

قاصدکی را می بینم که پشت پنجره منتظر است

آری

می بینمش

واضح تر از قبل

به آسمان نگاه می کنم، تازه می فهمم بارانی در کار نبوده است

انگار یادم رفته بود دلم و چشمانم غیبت چندین ساله ایت را، دوباره بهانه را گرفته است ..